- گمانه بردن
- کنایه از گمان بردن، ظن بردن، تصور کردن
معنی گمانه بردن - جستجوی لغت در جدول جو
- گمانه بردن
- تصور کردن: نباید که فردا گمانه بری که من بودم آگه از این داوری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کنایه از گمان کردن، پنداشتن
گمان بردن ظن بردن: چنین گفت کای باب پیروزه گر تو بر من بسستی گمانی مبر
تصور کردن: گمان کسی را وفا ناید از وی حکیمان بسی کرده اند این گمانه. (ناصر خسرو)
شک داشتن
ظن بردن، تصور کردن، انگاشتن
تصور کردن انگاشتن: چون این حرکات نامضبوط و این هذیانات نامربوط از وی ظاهر گشت گمان بردم که جنون بر دل وی مستولی شده است، توهم کردن پنداشتن
عبور دادن گذارندن: گذارده برد سپه را زده دوازده رود بمرکبان بیابان نورد کوهگذار. (فرخی)
سنگینی حضور خود را از مجلسی برون بردن رفع مزاحمت کردن: رشید الدین دانست که وقت آنست که گرانی ببرد
خیال کردن، حدس زدن
غارت کردن، دزدی کردن
تصور کردن، پنداشتن، شک کردن
کندن نقب یا چاه برای پی بردن به آب
تصور کردن انگاشتن، پنداشتن توهم کردن: تو گمان کردی که کرد آلودگی در صفا غش کی هلد پالودگی ک (مثنوی)، شک کردن تردید کردن: در هستی خدای گروهی گمان کنند وندر سخاوت تو نکردست کس گمان. (فرخی)
Hunch, Presume, Speculate, Surmise
pressentir, presumir, especular, supor
ahnen, annehmen, spekulieren, vermuten
przeczuwać, przypuszczać, spekulować
предчувствовать , предполагать , спекулировать , предполагать
відчувати , припускати , спекулювати
presentir, presumir, especular, suponer
pressentir, présumer, spéculer, supposer
presagire, presumere, speculare, supporre
aanvoelen, aannemen, speculeren, vermoeden
आभास करना , अनुमान लगाना , अनुमान करना , अनुमान करना
merasakan, mengira, berspekulasi, menduga
예감하다 , 추측하다 , 추측하다
לחוש , לשער , להעריך , לשער
预感 , 假设 , 推测
予感する , 推測する , 推測する , 推測する
hissetmek, varsaymak, spekülasyon yapmak, tahmin etmek
kuhisi, kudhani, kubashiri